کد مطلب:106405 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:227

خطبه 020-در منع از غفلت











[صفحه 648]

از خطبه های آن حضرت است وهل: زاری، از باب وهل یوهل آمده است. اگر شما آنچه را كه مردگان دیده اند ببینید به یقین بی تابی و زاری خواهید كرد و سخنان خدا را شنیده و آنها را اطاعت می كنید. ولی آنچه گذشتگان دیده اند بر شما پوشیده است، نزدیك است كه حجاب برطرف شود و چنانچه اهل بصیرت باشید، بینایتان كرده اند و اگر اهل شنیدن باشید شنوایتان كرده اند و اگر اهل هدایت باشید، راه را به شما نشان داده اند. از روی حقیقت به شما می گویم كه عبرتها بر شما آشكار و روشن شد و بدانچه كه باید نهی می شدید از آن منع شدید. پس از این كه انبیا آمدند و پیام حق را رساندند منتظرید كه بعد از آنها فرشتگان آسمان شما را هدایت كنند؟ باید دانست تا زمانی كه انسان در لفاف بدن پوشیده باشد در حجابی از تاریكی جسمانیت و كشمكشهای وهم و خیال قرار گرفته و از مشاهده روشناییهای عالم غیب و ملكوت محروم است. این حجاب قابل افزایش و نقصان و قوت و ضعف است و مردم نسبت به آن دارای مراتبی هستند كه بزرگترین و ضخیم ترین حجاب، حجاب كفر است چنان كه قرآن كریم درباره حجاب كفر چنین اشاره فرموده است: او كظلمات فی بحر لجی یغشیه موج من فوقه موج من فوقه سحاب ظلمات

بعضها فوق بعض برابر این آیه مثل كافر مانند كسی است كه در دریای پرتلاطم قرار گرفته باشد كه موج روی موج می آید. مقصود از دریای پرتلاطم دنیاست كه خطرهای هلاك كننده دارد. موج اول موج شهوات است كه انسان را به صفات حیوانی فرا می خواند و سزاوار این است كه این موج تاریك باشد. زیرا دوستی چیزی انسان را كور و كر می كند. موج دوم موج صفات حیوانات درنده است كه موجب خشم و دشمنی و كینه و حسد و برتری جویی می شود و سزاوار این است كه تاریك باشد، زیرا غضب عقل را می پوشاند و حق آن است كه بالاترین موج باشد چون غضب بر بیشتر شهوات مسلط است آن چنان كه اگر غضب شدت یابد انسان شهوات دیگر را فراموش می كند. منظور از ابرهای تاریك اعتقادات باطل و خیالات فاسد است كه موجب حجاب بینش كافر از دریافت نور حق می شود. چون خاصیت حجاب این است كه جلو تابیدن نور خورشید را بر چشمان ظاهربین بگیرد. هرگاه همه این امور حجاب و تاریك كننده باشد معنای آیه شریفه كه فرمود تاریكیها پی در پی و بر روی هم قرار دارند روشن می شود. اما خفیفترین و نازكترین حجاب، حجاب كسانی است كه گوششان را در مسیر اوامر و نواهی خداوند به كار می گیرند و در تصفیه باطن و جلا دادن ضمیرشان ه

مت می گمارند و حجاب غفلت و بی خبری را از خود دور می سازند. بر آنها خورشید معارف الهی نورافشانی می كند و در وادی دلهاشان آبهای بخشش پروردگار جریان می یابد و به هر كس به اندازه قابلیتش فیض می بخشد. این گروه هر چند در رفع حجاب و پاكسازی آلودگیهای باطل از نفوسشان كوشیده اند ولی تا زمانی كه در این بدن قرار داشته باشند در پرده ای، هر چند نازك و ضعیف، از حجابهای جسمانی قرار دارند. میان این دو مرتبه (ضخیم ترین و نازكترین حجاب) درجاتی از حجاب كم و زیاد وجود دارد و تفاوت مردم در درك انوار علم و تاثیرپذیری از معارف الهی و آگاهی بر رموز دین، به تفاوت این حجاب بستگی دارد. و بر حسب تفاوت همین حجابها وارد شدن در آتش جهنم تفاوت پیدا می كند. چنان كه خداوند تعالی فرموده است: و ان منكم الا واردها. هیچ انسانی از آلودگیهای این حجابها نجات نمی یابد مگر این كه از این بدن رها شود و آن را به دور افكند. در این صورت است كه خداوند تعالی فرموده است: تجد كل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء تود لو ان بینها و بینه امدا بعیدا. بنابراین هر خوبی و بدی كه برای خود آماده كرده و به مقتضای استعدادش آن را به دست آورده به (عین الیقین) مشاهد

ه می كند اما مشاهده این امور قبل از جدایی روح از بدن چنان كه باید ممكن نیست زیرا بدن مانع آن است، هرچند اعتقاد قطعی برهانی بر حقایق امور را دارا باشد و یا نوعی مكاشفه، آن چنان كه درباره بعضی از اولیای خدا گفته اند داشته باشد. البته این نوع آگاهی و اطلاع مانند مشاهده است و نه مشاهده خالص حقیقی، زیرا از نوعی توهم و خیال جدا نیست و به همین خاطر است كه رسول خدا (ص) از قول پروردگار نقل كرده است: برای بندگان صالح خود نعمتهایی را آماده ساخته ام كه نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه بر دل انسانی خطور كرده است و بالاتر از آن چیزهایی است كه شما بر آن آگاهی یافته اید. این سخن حق تعالی اشاره به نوعی مشاهده خالصی است كه آمیختگی ندارد و انسان پس از مرگ با چشم یقین آن را می بیند. گاهی حقایقی را كه اهل مكاشفه در زندگی دنیا كشف می كنند عین الیقین می نامند و درك كسانی كه در این امور پایین تر از اهل مكاشفه اند اگر به وسیله احساس باشد و امكان بطلان آن نباشد، آن را علم الیقین می گویند. گاهی علم یقین در نزد صوفیه اختصاص می یابد به چیزی كه نفس به تصدیق آن میل دارد و در نهایت بر شخص مسلط و چیره می شود، آن چنان كه چیز مورد علاقه، او

را بر كاری وامی دارد و یا منع می كند در این صورت می گویند فلانی یقینش به مرگ ضعیف است هرگاه در آماده شدن برای مرگ همت نگمارد گویا به مردن یقین ندارد با وجودی كه در رسیدن مرگ هرگز شك ندارد. و در صورتی می گویند یقینش به مرگ محكم است كه یاد مرگ بر او غلبه كند و تمام كوشش شخص در آماده شدن برای مرگ صرف شود. پس از دانستن این موضوع سخن امام (ع) كه فرمود: فانكم لو عاینتم ما قد عاین من مات منكم لجزعتم و وهلتم، قضیه ی شرطیه ای است كه امام (ع) برای توجه دادن به این حقیقت آورده است كه در پشت سر شما سختیهای آخرت و عذابهایی است كه گذشتگان شما آنها را دریافتند و شما اكنون آنها را مشاهده نمی كنید هر چند آنها را از علوم یقینی می دانید. اگر آنها را با چشم یقین مشاهده می كردید البته بی تابی و زاری می كردید و سخن دعوت كنندگان به خدا را می شنیدید و اطاعت می كردید. این ملازمه یقین و اطاعت از اموری است كه برهان بر صحت آن گواه است و خداوند تعالی به حقیقت آن در قرآن اشاره فرموده است كه: ربنا ابصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل صالحا انا موقنون. این سخن بدان خاطر است كه سختیهای آخرت را دیده اند و زاریشان از این بابت است. خداوند به آنان پاسخ

می دهد: او لم نعمركم ما یتذكر فیه من تذكر و جائكم النذیر فذوقوا فما للظالمین من نصیر. فرموده است: و لكن محجوب عنكم ما قد عاینوا. این جمله ی حضرت برای تالی همین قضیه شرطیه متصله، استثناست. به دلیل این كه چشمان آنها حجاب دارد و نمی توانند سختیهای پس از مرگ را ببینند، زاری و بی تابی نمی كنند و اگر هم به زبان قال جزع و فزعی ندارند زبان حالشان زاری و بی تابی خواهد بود. فرموده است: و قریب ما یطرح الحجاب در این جمله (ما) مصدریه است و مبتدای جمله، و قریب خبر آن است و در معنی اشاره دارد به بی اعتباری بهانه جویی آنها، آن زمان كه به عذاب تهدید شوند، و آنها ندانستن را برای كوتاهی در عمل بهانه قرار می دهند زیرا بزودی حجاب بدن كنار خواهد رفت و احوال قیامت و سختیهای روز رستاخیز بر ایشان آشكار می شود و آن هنگامی است كه آسمان پرده های خود را از چشم مردم كنار بزند. در آن هنگام مشاهده می شود كه جهنم برافروخته شده و بهشت آراسته گردیده است. این مضمون كلام خداست كه فرموده است. (و اذ السماء كشطت و اذا الجحیم سعرت و اذا الجنه ازلفت علمت نفس ما احضرت و نیز فرمود: فكشفنا عنك غطائك فبصرك الیوم حدید. فرموده است: و لقد بصرتم ان ابصرتم و

اسمعتم ان سمعتم و هدیتم ان اهتدیتم. این جمله امام (ع) اشاره است به جواب دیگری و شباهت دارد به آنچه قبلا به آن اشاره كردیم و آن بهانه این است كه آنها وجود حجاب را مانع از مشاهده چیزی می دانند كه باعث زاری و بی تابی است. توضیح مطلب این است كه هر چند اكنون حجاب وجود دارد و حقایق پس از مرگ را پوشیده است ولی آنان بر آن حقایق واقفند و با عبرتها و مثلهایی كه بر زبان انبیا جاری شده است حقیقت برای آنها روشن است و مشكلات پس از مرگ را از كتب الهی و سنن انبیا فهمیده اند و با دلایل واضح و براهین قاطع آنها را دریافته اند آن چنان كه گویا آنها را مشاهده كرده شكی در آنها ندارند، بنابراین حجاب نمی تواند برای آنها بهانه ای باشد. در این كه امام (ع) از بین حواس پنجگانه اختصاصا شنیدن و دیدن را یادآوری فرموده اند بدان خاطر است كه عبرت گرفتن برای امور آخرت به این دو بستگی دارد. به كار بردن كلمه هدایت در جمله ی فوق اشاره به سهمی است كه عقل بدون دخالت ابزار در هدایت دارد، و این كه امام (ع) آن شرطیه را سه بار در جمله خود به كار برده است به این معنی است كه با وجود دیدن و شنیدن و هدایت شدن، در دیدن و شنیدن و هدایتشان شك وجود دارد. و تما

م جمله بیان تنفر از ادامه غفلت آنهاست و یادآوری این نكته است كه در عبرت گرفتن باید از خدا مدد خواست. فرموده است: بحق اقول لكم لقد جاهرتكم العبر و زجرتم بما فیه مزدجر. پس از آن كه امام (ع) اثبات كرد كه آنها حقایق پس از مرگ را گویا دیده اند و شنیده اند این جمله را برای توضیح دیدن و شنیدن آنها آورده است و این كه با پیشامدهای ناگواری كه برای آنها پیش آمده است عبرتها آشكار شده و از پیشینیان نیز عبرت آموخته اند و آنچه از مشكلات شنیده اند برای پند گرفتن كافی است و آن مشكلاتی كه شنیده اند نهی های پی در پی موكدی كه وعده های ترسناك می دهد و مجازاتهای مهیایی دارد كه كمترین آنها موجب عبرت گرفتن برای صاحبان خرد می شود چنان كه خداوند تعالی فرموده است: و لقد جاءهم من الانباء ما فیه مزدجر حكمه بالغه فما تغن النذر. فرموده است: و ما یبلغ عن الله بعد الرسل السماء الا البشر این سخن امام (ع) اشاره به این است كه در عالم وجود برای هدایت به سوی حق تعالی جز زبان انبیا راه دیگری نیست كه مردم را به حق دعوت كند. وقتی دعوت مردم به خداوند متعال از طریق وعده و وعید و ضرب المثل و یادآوری موارد عبرت انگیز مردمان گذشته ممكن نباشد در این صورت

عذاب بر چنین مردمی رواست. و این وعده و وعید و ضرب المثلها و موارد عبرت آموز گذشتگان روشن نمی شود، مگر با زبان فرستادگان بشری (پیامبران). بنابراین پس از ملائكه ممكن نیست پیامهای الهی جز از طریق انبیا به مردم برسد، پس قطعا دستورات انبیا برای توجه مردم به خدا كافی به نظر می رسد.


صفحه 648.